تا سه چهارسالگی کودک فرق بین راست و دروغ را تشخیص نمی دهد. یعنی برای یک کودک یکی دو ساله مفهوم حقیقت و دروغ را ندارد. علت دروغ گفتنش شاید موارد زیر باشد:
یک قدرت تصور فعال: خلاقیت او آنقدر رشد می کند که گاهی فکرمی کند و باور می کند که حقیقت است. آیا هر کس ماهی دارد که در وان شنا می کند؟ یا یک شاهزاده زیر تخت خوابشان است؟
فراموشی: چگونه یک کودک دو ساله به خاطر می آورد که چه کسی واقعا اولین بار عروسک باربی را داشت؟ او فقط الان می خواهد که آن را داشته باشد همین حالا. وقتی کودکتان را به خاطر نقاشی روی دیوار دعوا می کنید و او می گویید که آن را انجام نداده است، دروغ نمی گوید. او به سادگی فراموش کرده یا آرزو می کند که ای کاش این کار را انجام نداده بود، او خود را متقاعد می کند که کاراو نبوده است.
سندروم فرشته: کودکی که می فهمد که والدین او فکر می کنند او نمی تواند هیچ شروع اشتباهی برای باور کردن داشته باشد: «مامان و بابا منو دوس دارن چون خوبم. یک پسر خوب شیر رو روی زمین نمی ریزه.دچه شیری؟ من هیچ شیری نمی بینم که ریخته شده باشه!»
شما نمی خواهید او را به دروغ تشویق کنید، بهترین راه برای مدیریت این مرحله آرامش داشتن و لذت بردن ازقصه های فرزندتان است. خیالات سرهم شده بی خطربوده و بخشی از رشد طبیعی کودک دو ساله است بعد از همه ی این ها، شما برای او ازاین قصه های خیالی می خوانید؟ چرا او بخشی از مال خود را نگوید؟ در مورد دوستان خیالی هم همین گونه است. بری برازلتون در کتابش با نام تاچ پوینتز این جمله را می گوید. وانمود کنید که خیلی دوستان طبیعی هستند وعلامت رشد طبیعی خیال هستند. حتی وقتی که خردسالتان دوستش که خیالی است را مقصر کاری می داند، لازم نیست که نگران باشید. از نقطه نظر احساسی، دوستان خیالی علت مهمی دارند: «آنها به کودک راه امنی برای فهمیدن این که می خواهند چه کسی باشند می دهند »
اگر چه کار خوبی نیست که کودک دو ساله را به خاطر کتمان حقیقت تنبیه کرد اما بایستی به نرمی شعور وغریزه اش را پرورش دهید تا یک جورایی راست گو باشد در این جا یک سری راهبرد را بیان می کنیم :
راست گویی را تشویق کنید : به جا عصبانی شدن بر سر کودک برای کار اشتباه، از او برای گفتن حقیقت تشکر کنید. اگر فریاد بزنید، احتمال ندارد که راستش را بگوید و صادق باشد.
متهم نکنید : نظرتان را در لفافه قرار دهید: «خیلی دوس دارم بدونم این مدادها چجوری روی زمین پخش شده اند، کاش یکی کمک می کرد جمعشون کنم.
بیش از حد بار فرزندتان نکنید. کودکتان را با انتظارات و قوانین زیاد خسته نکنید. او نمی فهمد و نمی تواند که آنها را انجام دهد بنابراین ممکن است احساس اجبار برای دروغ گفتن کند تا شما را نا امید نسازد.
اعتماد سازی کنید. بگذارید کودکتان بداند که شما به او اعتماد دارید و می توانید به او اعتماد کنید. هیچ چیز مهم تر از این نیست که صداقت بهترین سیاست شما شود. آن وظیفه ی والدین است که یک نمونه ی الگوی اعتماد باشند. از گفتن حقایق خودداری نکنید. مثلا اگر قرار است آمپول بزند نگویید درد ندارد (در عرض یک ثانیه متوجه درد خواهد شد.). سعی کنید سرحرفتان بمانید و زمانی که نمی توانید، برای شکستن قول عذر خواهی کنید. بهتر از هرچیز هر زمان راست گفتن او را تشویق کنید. ( اگر اطلاع داد که کلوچه ها را خرده است، برخودتان غلبه کنید که دعوایش نکنید وبه جای آن از او به خاطرصداقت تشکر کنید.) تقویت و پاداش مثبت در ساختن این حس که ارزش دارد راست بگویم به طور شگفت انگیزی مؤثر است.
ترجمه شده از وبسایت: www.babycenter.com